|
18 بهمن 1391برچسب:, :: 12:18 :: نويسنده : vahid
دو دریچه دو نگاه دو پنجره دو رفیق دو همنشین دو حنجره دو مسافر دو مسیر زندگی دو عزیز دو همدم همیشگی با هم از غروب و سایه رد شدیم قصه ی عاشقی رو بلد شدیم فکر می کردیم آخر قصه اینه جز خدا هیشکی ما رو نمی بینه دو غریبه دو تا قلب در به در دو تا دلواپس این چشمای تر دو تا اسم دو خاطره دو نقطه چین دوتا دور افتاده ی تنها نشین عاقبت جدا شدن دستای ما گم شدیم تو غربت غریبه ها آخر اون همه لبخند و سرود چشمای پر حسادته زمونه بود دو غریبه دو تا قلب در به در دو تا دلواپس این چشمای تر دو تا اسم دو خاطره دو نقطه چین دوتا دور افتاده ی تنها نشین نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |